یکی بود یکی نبود...
یه الی بود...داشت با کامپوترش کار میکرد....ییهو کامپیوتر خوابش گرفت . به خواب عمیقی فرو رفت....
الی هر کاری کرد بیدار نشد...زنگ زد به دکترش...دکتر گفت بیارین خوبش کنم... چند روز طول کشید تا رسید به دست دکتر...خلاصه نزدیک درست شدنش بود که دکتره زنگ زد گفت: آبله مرغون گرفتم....حالا بیا درستش کن....
الی هم که از آبله مرغون مثل عزرائیل میترسه...
خلاصه تو شرایطی که یه عالمه از مشتری ها کاراشونومطالبه میکردن الی خانوم از صبح تا شب با لپ تاپ بازی میکرد...اونم تخته نرد...(کامپیوتر در کمال نامردی همش به خودش جفت 6 میداد)
آهان حالا اگه میپرسین اونکه لپ تاپ داشت چرا کار نمیکرد؟ باید بگم که لپ تاپ هم شدیدا ویروسی بود و غیر از بازی به هیچ کاری نمیومد...خلاصه دیشب بالاخره طلسم شکست ...
دکتر خوب شد کامپیوتر هم بیدار شد و الانم الی خانوم در خدمت شماست....
تا خبرای بعدی بدرود....
سلام الی جان
ممنون از داستانت
پایان خوبی داشت
شاد و سبز باشی ممنون از تبریکت